Tanqueray به زندگی بزرگ و سخت خود در نیویورک نگاه می کند


استفانی جانسون دو لحظه به شهرت رسیده است. اولین مورد زمانی رخ داد که او یک رقصنده بورلسک بود که با نام هنری Tanqueray در میدان تایمز شنی دهه‌های 1960 و 1970، زمانی که «10000 مرد در شهر نیویورک نام من را می دانستند. او سه سال پیش پس از به اشتراک گذاشتن داستان های صریح زندگی خود به عنوان یک مخاطب اینترنتی، دوباره در کانون توجه قرار گرفت. انسان های نیویورک، یک فرنچایز دیجیتال با میلیون ها دنبال کننده در اینستاگرام، فیس بوک، توییتر و تامبلر.

از زمان بازگشت او به عرصه عمومی، افرادی از گذشته او گاهی اوقات سعی کرده اند به زندگی او بازگردند، از جمله مردی که چند ماه پیش با او تماس گرفت.

خانم جانسون هنگام ناهار در رستوران ضیا ماریا در نزدیکی آپارتمانش در محله چلسی منهتن گفت: «او به من زنگ می‌زند: «آیا شما یک رابطه جنسی عالی نمی‌خواهید؟». گفتم: نه. او به طرز وحشتناکی پیر شده است زیرا مقدار زیادی کوکائین مصرف می کرد.

خانم جانسون پس از آشنایی با برندون استانتون، خالق Humans of New York، به طور اتفاقی در همسایگی خود، تبدیل به یک ستاره آنلاین شد. او به او گفت: «در دهه 70، من تنها دختر سیاهپوستی بودم که برای دختر سفیدپوست درآمد داشت. من در بسیاری از کلوپ های اوباش رقصیدم که ایتالیایی یاد گرفتم. داستان های رنگارنگ او از شهری متشکل از اوباش ها، روسپی ها، تاجران و سیاستمداران، همراه با پرتره دستگیری آقای استنتون از خانم جانسون در کتی تکه تکه با سرآستین های خزدار و کلاه خز، مردم را در رسانه های اجتماعی مجذوب خود کرد.

در سپتامبر 2020، تقریباً یک سال پس از اولین حضورش در Humans of New York، آقای استانتون داستان های بیشتری از Tanqueray در مجموعه ای از پست ها ارائه کرد که به عنوان یک جمع آوری کمک مالی برای خانم جانسون، که شرایط سلامتی او را مجبور به استفاده از ویلچر می کرد، دو برابر شد. . یک کمپین GoFundMe بیش از 2.5 میلیون دلار از طرفدارانی که می خواستند برای پرداخت هزینه های پزشکی او کمک کنند جمع آوری کرد.

اکنون خانم جانسون، با همکاری آقای استانتون، خاطرات صریح، مرده و اغلب غم انگیزی نوشته است.تانکریاین هفته توسط St. Martin’s Press منتشر خواهد شد. این کتاب دوران کودکی ناخوشایند را در آلبانی، نیویورک توصیف می کند و ماجراهای او به عنوان یک رقصنده در کلوپ های نیویورک مانند Wagon Wheel و بیلی برهنه. در طول راه، او از برخوردهایش با اوباش ها، افراد مشهور، آزاردهنده های جنسی مرد، ستاره های پورن زن و ساکنان مختلف کلاب می گوید.

او در این کتاب می‌گوید: «اولین کسی که در واگن چرخ ملاقات کردم، دلال محبتی به نام سیلک بود. او اهل کلیولند بود. هیچ کس دلیلش را نمی دانست، اما همه دلال ها اهل کلیولند بودند.

آقای استانتون خانم جانسون را “جوک باکس تصادفی داستان” نامید.

او گفت: «در مورد یک زن 78 ساله چیزی وجود دارد که مانند یک ملوان صحبت می‌کند، و بدون بند انگشت برای توصیف چیزها صحبت می‌کند، که بسیار جذاب است.

در رستورانی در چلسی، خانم جانسون یک تاپ هنلی استتاری، یک ژاکت همسان و چکمه‌های نقره‌ای پوشیده بود. قبل از رسیدن منوها، او در مورد یک ناظر ساختمان داغ و جوان صحبت می کرد که او را زده بود.

خانم جانسون گفت: «خیلی عجیب است. او 38 سال دارد. من 78 سال دارم و روی ویلچر هستم. در چه موقعیتی قرار بگیرم؟»

در نفس بعدی، او داستانی در مورد دوستش ویکی گفت، یک رقصنده «بلند، بلوند، زیبا» در سالن Peppermint که برای خانمی به نام بلانچ کار کرده بود. خانم جانسون گفت که یکی از مشتریان بلانچ یک رئیس جمهور ایالات متحده بود.

او گفت: «سرویس مخفی ویکی را از خانه‌اش در سمت شرق می‌برد، به محل اقامتش می‌رفت، او را از آسانسورهای پشتی می‌برد و جلوی در ایستاده بود در حالی که این کار را انجام می‌دادند.» .

خانم جانسون علی‌رغم محافلی که در آن سفر می‌کرد، خود را در زندگی شخصی‌اش سخت‌گیر می‌دید. او گفت که هرگز سیگار نکشیده، مواد مخدر مصرف نکرده و دور هم نخوابیده است. در خاطراتش، او دائماً پیشنهادات جنسی کارفرمایان بداخلاق، مشتریان تنها باشگاه و حتی یکی از اعضای وسوسه ها را رد می کند.

در طول ناهار، خانم جانسون گفت که او فقط دو بار عاشق شده است. اولین بار با مردی از نیوجرسی به نام کارمین بود که در یک باشگاه با او آشنا شد و در نهایت ازدواج کرد.

خانم جانسون گفت: «او برای یک پسر سفیدپوست تاب می‌خورد. «همه کت و شلوارهای او سفارشی بود. پیراهن هایش از مغازه سفارشی می آمد. موهای زرق و برق دار. و در آن روزها، ایتالیایی ها به آرایشگر نمی رفتند. آنها پیش آرایشگر رفتند که موهایشان را اسپری کرد. بنابراین اگر رابطه جنسی دارید – به موهای من دست نزنید!

او گفت که این ازدواج پس از اعتیاد او به هروئین به طلاق انجامید. او بعداً با مردی زندانی در نیوجرسی ازدواج کرد که با او نامه نگاری کرده بود. وقتی متوجه شد که او به او خیانت می کند، او را نیز طلاق داد.

عشق او به مد به او کمک کرده تا در فراز و نشیب های زندگی به او کمک کند. او از کودکی عاشق لباس بود و بعداً در مؤسسه فناوری مد دوره هایی را گذراند. در طول سال‌های Tanqueray، او لباس صحنه خود را با مهره‌ها، زرق و برق و بدلیجات تکمیل کرد. پس از اینکه در اوایل دهه 1980 رقص را کنار گذاشت، با ساختن لباس برای ستاره های پورن مانند ونسا دل ریو، درگ کوئین ها، کراس لباس ها و مردان بزرگسالی که دوست داشتند در کودکی لباس بپوشند، از خود حمایت کرد.

خانم جانسون گفت: «من قبلاً به هلفایر می رفتم، یک باشگاه طلسم. «این مرد با پوشک و شلوار لاستیکی راه می‌رفت. به او گفتم: آیا تو بی اختیاری؟ او گفت: نه، من یک نوزاد بالغ هستم. “خب، چرا لباس نداری؟” او گفت: “هیچ کس آنها را به اندازه من نمی سازد.” سلام! انجام میدهم.”

این کت تکه تکه‌ای خانم جانسون بود که خودش آن را با استفاده از پارچه‌های روکش طراحی کرد، که توجه آقای استنتون را به خود جلب کرد و او را در سال 2019 به گفتگو واداشت. گفت: «چون من مثل بقیه لباس نمی‌پوشم. من سبک خاص خودم را دارم.»

در پایان خاطرات، آقای استانتون می نویسد که خانم جانسون دو پسر دارد، به این معنی که او در بیشتر مواقعی که به عنوان تانکری می رقصید، یک مادر مجرد بود. این افشاگری نشان می‌دهد که علی‌رغم رفتار صریح او، بخش‌هایی از داستان زندگی او ناگفته مانده است.

آقای استانتون این نظریه را مطرح کرد که داستان های وحشی خانم جانسون ممکن است یک مکانیسم دفاعی باشد. او گفت: «بسیاری از شخصیت‌های تانکری، این چیزی نیست که او در هر روز زندگی‌اش زندگی کند. “این چیزی است که او برای منحرف کردن توجه از شرایط زندگی خود استفاده می کند.”

از زمانی که داستان او در فضای مجازی پخش شد، این شرایط به نوعی بهبود یافته است. کمپین جمع آوری کمک مالی به خانم جانسون اجازه داد تا جراحی ترمیمی لگن را برای کاهش درد طاقت فرسا انجام دهد. و بعد از چند سال دوری دوباره با یکی از پسرانش ارتباط برقرار کرد. آقای استانتون بین آنها تماس تلفنی برقرار کرد.

خانم جانسون گفت که وقتی برای اولین بار با آقای استنتون ملاقات کرد، غم و اندوه زیادی را از قطع ارتباط با خانواده اش تجربه کرد – بنابراین با او صحبت کرد. او گفت: «از آنجایی که من افسرده بودم، شروع کردم به گفتن چیزهایی به او که هرگز در زندگی ام به کسی نگفته بودم. “پس من کاملاً آن را فراموش کردم.”

به نظر می‌رسید که خانم جانسون از پیچ و خم‌هایی که زندگی‌اش رخ داده بود، از جمله آخرین فصل او به عنوان یک حس ویروسی، نگران نشده بود.

“چطور می توانم بگویم؟” او گفت. “من این کار را به روش خودم انجام دادم و کار کرد.”




منبع: https://www.nytimes.com/2022/07/11/style/tanqueray-stephanie-johnson-memoir.html

توسط Calvin Klein

Calvin Klein