قبل از نمایش Balenciaga، دمنا، مدیر خلاقیت یکنواخت این برند، به خرید رفت.
به طور خاص، او 800 شی مختلف را در eBay خریداری کرد، که آنها را برای مجسمه های چینی، دستمال های توری و پارچه های عتیقه ای که جمع آوری می کند، تسخیر می کند. اما او 800 قطعه را برای خود نخرید: او برای هر مهمان در برنامه خود یکی خرید. اقلام به همراه صورتحساب های فروش به عنوان بخشی از دعوت نامه های آنها رسید. (من یک گلدان شیشه ای بنفش کوچک تزئین شده با گل های چینی با قیمت حدود 14 یورو (15 دلار) دریافت کردم؛ یک خرده فروش که می شناسم یک CD Radiohead دریافت کرد؛ و یک سردبیر آمریکایی Vogue یک نسخه از Vogue از سال 1995 دریافت کرد.)
نکته هزینه نبود. نکته این بود که ساعتها و توجه لازم برای انتخاب دستچین اشیاء مختلف برای تعداد زیادی از مردم را در نظر بگیریم، و اینکه چگونه این یک سرمایهگذاری از نوع متفاوت بود: کدام یک تجملتر بود؟ این صحنه را برای نمایشی بسیار هوشمندانه در مورد گذر زمان، ارزش و رمز و راز منشأ ایجاد کرد که نشان از بازگشت به فرم پس از چند فصل داشت که در آن بالنسیاگا و دمنا پس از یک رسوایی غیرمنتظره به نظر می رسید در الگوی نگه داشتن خلاقانه گیر کرده بودند. یک قوز دفاعی
خرد متعارف می گوید که وقتی ابرهای طوفانی سیاسی و اقتصادی ظاهر می شوند، مردم به سمت آسایش و امنیت افراد آشنا کشیده می شوند. به لباس هایی که نیاز زیادی ندارند.
نمایش Balenciaga نشان داد که باید برعکس باشد. این که، در واقع، وقتی جهان در بلاتکلیفی غرق میشود، پسرفتن به دانستهها مطلوب نیست، بلکه یک ایده متفاوت است. گوشی های هوشمند را فراموش کنید اینها لباس های هوشمند بودند.
نه به حس فناوری که برای شما انجام می دهند، یا به حس عینک و ژاکت کش باف پشمی کتابدار، یا در بستر آکادمیک من هایدگر را می خوانم، بلکه چیزی است که بله وجود دارد. -در حال بالا رفتن، آب مغز خود را به جریان بیاندازید، حس کنید. لباسی (یا شلوار یا پیراهن) را تصور کنید که زیبایی استفاده از سر شما را جشن می گیرد. از نامزدی
به هر حال مجموعه فوقالعاده Loewe جاناتان اندرسون چنین بود، تمرینی در تفکر آزاد که مانند افتتاحیه گالری قاب شده است. آقای اندرسون یک پاپ آپ به عنوان یک مکان نمایش ایجاد کرده بود که شامل 18 اثر از نقاش آمریکایی قرن بیستم آلبرت یورک بود که در نقاشی های کوچک رنگ روغن از دنیای طبیعی (مناظر، گل ها، یک یا دو گاو) تخصص داشت. این مانند جریانی از آگاهی به شکل مد در مورد طبقه، میراث و مدرنیته بود. چیزهایی که به ارث می بریم، هویت هایی که ادعا می کنیم و دقیقاً معنای “ثروت” چیست.
پول بوده است جریان زیرزمینی در فصل؛ در Vaquera، طراحان Patric DiCaprio و Bryn Taubensee آن را عنوان نمایش خود کردند و سپس روی اسکناسهای دلاری در سراسر جهان دیوارنویسی کردند و با لباسهای مهمانی 1 درصد بازی کردند. در رابان، جولین دوسنا نامه زنجیره ای خود را جمع آوری کرد. اما آقای اندرسون یک چرخش زیرکانه و ظریف تر به آن داد.
متغیرهای او تزئینات بهشت خانه روستایی آریستو – ملیلهها، تنظیمات مکانهای چینی، چینتز، چوب ماهون – تخصیص و بازتعریف شد. یکی از پالتوهای کلاسیک یقه نقرهای-تذهبی باروک داشت که به نظر میرسید چوبی است و مانند پایههای صندلی چیپندیل حک شده بود. لباسهای گرمکن با ژاکارد بافته شده با پرندگان و سگهای صحنههای شکار قدیمی عرضه شد. شلوار جین مانند پردههای برادهای برجسته بود. یک کیف دستی شبیه یک دسته مارچوبه لیموژ بود. یک دمپایی اتونی که به نظر میرسید از بوکلههای نازک ساخته شده بود، در واقع کاملاً با مهرههای خاویاری پوشانده شده بود، همانطور که نوارهای شلوار کت و شلوار عزاداری پوشیده شده بود.
آیا کاچینگ آنها در کاردستی بود یا مراجع؟ هر کدام یک قطعه خرابکاری بسیار ملایم بود: پوشیدن آسان، گرهگشایی سخت. مانند: اوه، من این را بعد از ظهری که زیتون می خوردم و توماس پیکتی را فکر می کردم، به کار بردم.
عملاً یک فکر برای خودش بود، درست همانطور که نگاه ها به Balenciaga بود، جایی که محل نمایش با صفحه های متعدد پوشیده شده بود. تصاویر ابتدا در طول یک روز به سرعت جلو رفتند، خورشید طلوع و غروب بر فراز کوهها و دریاچهها داشت، سپس در میان کافهها، خیابانها و بناهای تاریخی به رنگ نقرهای درخشید، سپس به مجموعهای دیوانهوار از اسکرینشاتهای رسانههای اجتماعی پیش رفت و در بارانی از جرقههای سفید ناپدید شد. مانند یک بیان بصری از نویز سفید برخی از تصاویر واقعی بودند، برخی دیگر جعلی بودند. این بر عهده تماشاگر بود که تفاوت را تشخیص دهد.
در میان همه چیز، شبیهسازیهایی از چیزهای آشنا به وجود آمد که معلوم شد اصلاً آشنا نبودند: لباسهای شب آرشیوی آرشیوی بالنسیاگا که از پدهای شانهای به عنوان پد لگن استفاده میکردند (دمنا بعد از نمایش گفت: «هیپولت»). آنها شبح مقعر مدل ریچارد آودون دهه 1950 را ایجاد کردند. ابریشم له شده به چین و چروک، مانند خاطرات دائمی.
یک کت و شلوار دامن کوچک یک کوله پشتی برای بالا و یک کیف پیام رسان دوشاخه برای دامن مینی داشت. لباس هالتر با بریدن بازوهای یک ژاکت یا پیراهن دکمه دار ساخته می شد، اما یقه را کامل می گذاشت. یک لباس زیر زنانه توری از چند تکه لباس زیر واقعی ساخته شده است.
برخی از لباسها دارای برچسبهای Balenciaga بودند، یک اشاره حیلهگر به رژ لب آماده، قرار گرفتن رژ لب ابتدایی به عنوان دروازهای به سوی تجمل، کلیشههای اجتماعی و نحوه استفاده از برندها به عنوان پرچمهای هویت. دمنا گفت: «میدانی دوست ندارم وقتی مردم روی من برچسب میزنند. “ترجیح می دهم آن را روی خودم بگذارم.” جالب هست.
منبع: https://www.nytimes.com/2024/03/04/style/balenciaga-loewe-paris-fashion-week.html