برخلاف بسیاری از طراحان، بسیاری از کارهای طراح لباس الن میرونیک معاصر هستند. فیلمشناسی او گواه تأثیری است که او بر ظاهر و احساس برخی از نمادینترین فیلمهای دهههای 1980 و 90 داشته است: «غریزه اساسی» پل ورهوفن. (1992) و “دختران شو” (1995)، “جاذبه مهلک” آدریان لین (1987) و “بی وفا” (2002) و “قتل کامل” اندرو دیویس (1998). این فیلمها به تعریف زیباییشناسی کاملاً زیبا و در عین حال خطرناک فیلمهای هیجانانگیز وابسته به عشق شهوانی که زمانی بر باکس آفیس تسلط داشتند کمک کردند.
پس از بیش از 40 سال فعالیت در این صنعت، خانم میروژنیک اولین نامزدی اسکار خود را به خاطر ظاهر سختگیرانهاش در «اپنهایمر»، فیلم زندگینامه پرفروش کریستوفر نولان درباره فیزیکدانی که رهبری تلاشهایی را برای تولید اولین سلاحهای هستهای انجام داد، دریافت کرد. در حالی که او دههها تخصص در خلق انواع لباسهای متنوع دارد، از نظر خلق و خوی از لباسهای بیحساب گرفته تا بیش از حد، آثار او شامل بسیاری از درامهای لباسی نیست که معمولاً در طول فصل جوایز مورد علاقه قرار میگیرند. در عوض، شناختهشدهترین شخصیتهای او اغلب به شیوهای مدرنتر و واقعیتر احساس شیک بودن میکنند.
در یک تماس ویدیویی اخیر، خانم Mirojnick در مورد هشت مورد از ظاهر مورد علاقه خود در حرفه خود منعکس کرد.
“جاذبه مهلک” (1987)
“جاذبه مهلک” اولین همکاری بین خانم میرونیک و بازیگر مایکل داگلاس بود. او به یاد می آورد: «چیزی که در آن لحظه خاص در زمان جذاب بود این بود که آدریان لاین، مایکل داگلاس، گلن کلوز و آن آرچر همگی در یک سطح بودند. “این یک راه عالی برای شروع یک رابطه کاری بود، زیرا همه در مقابل آنها سهام برابر داشتند.”
طراح و آقای داگلاس در ابتدا ایده های متفاوتی در مورد نحوه لباس پوشیدن شخصیت او داشتند. او گفت که تفسیر او “بسیار کلاسیک تر، شیک تر و تک رنگ تر” بود. او پس از دورههایی از اتصالات و بحثها در مورد «تصویر کردن کمد لباسهایش در مکانی که بسیار نیویورکی بود و بسیار جالب و جذاب بود، به نحوی که متفاوت از آنچه در فیلمهای قبلی یک وکیل در نیویورک میدیدیم»، گفت: «بالاخره وارد یک شیار شبیهسازی شدیم، و ما توانستیم شخصیتی بسازیم که تمام آن جنبهها را داشت و کاملا واقعی بود.»
'وال استریت' (1987)
تنها چند ماه پس از “جاذبه مهلک” خانم میرونیک و آقای داگلاس دوباره با هم در «وال استریت» الیور استون کار کردند.
او میگوید: «وقتی با یک بازیگر یا کارگردان به طور مکرر کار میکنید، میتوانید گفتگوی باز داشته باشید که هیچ معنای پنهانی نداشته باشد. گوردون گکو مردی کاملا اغواگر بود.
آقای داگلاس بلافاصله با لباس ها سوار شد. او گفت: «از روزی که اولین مسابقه را انجام دادیم، مایکل در بهشت بود. «او دقیقاً میدانست که کیست. هنگامی که یک بازیگر وارد لباسهایی میشود که شما طراحی کردهاید، هدف من این است که به او کمک کنم در شخصیت ناپدید شود و بلافاصله این اتفاق افتاد.»
“غریزه اساسی” (1992)
خانم میروژنیک درباره طراحی لباسی که شارون استون به عنوان نویسنده مرموز و مظنون اصلی، کاترین ترامل، در صحنه بازجویی فیلم پوشیده بود، توضیح داد: «در طراحی لباس سفید و کت سفید، به عنوان یک طراحی رقص شروع شد. وقتی برای بردنش می آیند لباس هایش را که پوشیده است در می آورد. مایکل داگلاس او را تماشا می کند. او باید وارد لباس شود. باید خودش زیپش را ببندد، کتش را بگیرد و برود. این یک صحنه هدفمند است و باید به راحتی کار کند که به زیبایی ریتمیک باشد.»
لباس استون فوراً تسلط او را تثبیت می کند و به زودی کت را می اندازد و پاهایش را به طرز بدنامی باز می کند. خانم میروژنیک گفت: «تنها چیزی که شارون و من در مورد آن صحبت کردیم توانایی او در حرکت آزادانه در این لباس بود، مانند مردی که روی صندلی نشسته و اندام هایش را باز می کند. او همین نوع آزادی را میخواست و این اساس آن طراحی بود.»
چاپلین (1992)
بیش از 30 سال پیش، خانم میروژنیک با رابرت داونی جونیور، نامزد بازیگر نقش مکمل برای فیلم «اپنهایمر» امسال، روی «چاپلین» کار کرد. فیلم شروع به تصویربرداری در اروپا با یک طراح لباس متفاوت کرد، سپس به ایالات متحده نقل مکان کرد، جایی که خانم Mirojnick درگیر شد.
مدت کوتاهی پس از سوار شدن به کشتی، او تماسی از آقای داونی دریافت کرد که از او خواسته بود تا لباس هایش را دوباره طراحی کند. او گفت: «من گفتم، نمیتوانم، پول کافی برای انجام این کار ندارم». “و او گفت، “شما باید این کار را انجام دهید، و خواهید دید که چرا.”
خانم میرونیک پس از دیدن لباسهای اصلی گفت: «من متوجه شدم او چه میگوید. آنها واقعاً با بدن او هماهنگ نبودند، به نحوی که واقعاً برای چاپلین احساس می شد.
او افزود: ما لباس ولگرد کوچولو را برداشتیم و همه را جدا کردیم. در حالی که ما دوباره آن را انجام می دادیم، در آینه ایستاد. در عرض 15 دقیقه، رابرت داونی جونیور محو شد و چارلی چاپلین ظاهر شد. این لرز به تمام ستون فقرات ما بالا و پایین فرستاد.»
'دختران نشان می دهد' (1995)
خانم میروژنیک لحظه ای را در حین اتصالات بازگو کرد که در آن آقای ورهوفن لباس صحنه جینا گرشون را با تن برهنه و با تم آتشفشانی “خیلی پوشیده” خواند. او گفت: “ما قیچی را برداشتیم و شروع به بریدن همه آن کردیم.” “این عملاً چیزی نیست.”
در مورد لباس محوری ورساچه الیزابت برکلی؟ خانم میروژنیک گفت: «به یاد دارم که آن را در لاس وگاس در مرکز خرید سزارز خریدم. “این لباس عالی بود و او را کمی باکلاس تر نشان می داد.”
خانم میروژنیک گفت که او معمولاً از خریدن از طراحان مد اجتناب می کند، مگر اینکه فیلمنامه صراحتاً آن را خواستار شود، همانطور که در «دختران شو» چنین شد. او میگوید: «من لباسهای ساختمانی را از پایه آسانتر میدانم زیرا میدانم چه میخواهم.
“سیندرلا” (1997)
برخلاف برخی از پروژههای دیگرش، خانم میروژنیک گفت: «ما پولی برای کار نداشتیم، بنابراین باید واقعاً خلاق باشیم.» برای ایجاد ظاهر رنگارنگ فیلم با الهام از هنر نو، خانم میروژنیک مقدار زیادی پارچه هندی خرید. او گفت: «این کار بسیار برای ما انجام داد، و هزینه زیادی برای ساختن لباسها از آن انجام نشد.
با گروهی از ستارگان پاپ و بازیگران صحنه، انرژی در صحنه فیلمبرداری مسری بود. خانم میروژنیک نیز مورد علاقه ستاره این فیلم تلویزیونی بود. او گفت: «براندی خیلی جوان و زنده بود و برای تبدیل شدن به سیندرلا بسیار هیجان زده بود.
یک قتل کامل (1998)
خانم میروژنیک گفت: “اولین و مهمترین چیز این است که بازیگر، بدن بازیگر، و اینکه چه شبح هایی را می خواهید بسازید.”
او افزود: “من همیشه به زبان بدن آنها و نحوه راه رفتن و نحوه تلگراف آنها توجه می کنم.” در مورد ستاره فیلم، گوئینت پالترو، خانم میرونیک گفت: «او می توانست هر چیزی بپوشد. خیلی شیک بود او در نیویورک به دنیا آمد و بزرگ شد. او یک چشم تیزبین و زیبایی شناسی دقیقی داشت، که به همکاری بین ستاره و طراح کمک کرد، خانم میروژنیک.
او گفت: “ما در مورد لباس ها و آنچه که آنها منتقل می کنند و نحوه ساخت آنها به روشی بسیار عمیق صحبت کردیم.”
یکی از مهره های پالترو یک کت دنج و سایز بزرگ است. خانم میرونیک گفت: “کت در حال پوشاندن است.” او گفت، اما بخش عمده آن با ستون براق دامن بلند و چکمه های پاشنه دار جبران می شود. او میگوید: «وقتی بازیگر میداند چگونه چیزی بپوشد و میداند وقتی لباس را میپوشد، چه احساسی نسبت به چیزی داشته باشد، آن وقت است که آواز میخواند و واقعاً آن تجمل را تلگراف میکند.
“اپنهایمر” (2023)
خانم میروژنیک گفت: «ممکن است دانشمندان را بهعنوان آدمهای خردسال بدانیم، اما این دانشمندان به رهبری اوپنهایمر ستارههای راک زمان خود بودند.
ظاهر لوس آلاموس اوپنهایمر بسیار قدرتمند است. او گفت: «او به گونهای وارد قدرت خود میشود که دورههای زمانی را از هم جدا میکند و به قدرت خود میرسد.
خانم Mirojnick این لحظه انتقالی را با جزئیات دقیق بیان کرد: «شکل لباس او را کمی تغییر دادیم. شانه ها را آوردیم. شلوار را کمی حجیم تر کردیم. و ما از رنگهایی شبیه منظره مکزیکی جدید استفاده کردیم که با شدت آبی پیراهنش، محکم بودن کراوات، لهجه سگک کمربند حکاکی شده نقرهایاش و البته کلاه و پیپ معروفش ازدواج کرده بود.»
او گفت: “او این شمایل نگاری را به شیوه ای قدرتمند طراحی کرد.”
منبع: https://www.nytimes.com/2024/03/07/style/ellen-mirojnick-oppenheimer.html