میوچیا پرادا، دختر جلد هفتسالگی پیشگام مجله آمریکایی Vogue، پس از نمایش پرادا در پشت صحنه ایستاده بود، در حالی که اما واتسون و انبوهی از خیرخواهان و روزنامهنگاران مانند ملخها دور او حلقه زده بودند، با زمرد و یشم تزئین شده بود. وقتی از نقش طراح فراتر میروی و بیشتر شبیه میلهای میشوی که نشان میدهد آب فرهنگی از کدام طرف جریان دارد، زندگی چنین است. و این است؟
او گفت که به سمت «تاریخ» در حالی که مدیر خلاق او، راف سیمونز، پروسکو را در کنار او مینوشید. یا به طور خاص، به روشی که تاریخ به ما می آموزد به کجا می رویم. همانطور که آقای سیمونز بعداً در یک انتشار خبری گفت: “شما فقط زمانی می توانید آینده خود را درک کنید که گذشته خود را بشناسید.”
این بینش کورکننده ای نیست – اگر از اعمال خود درس نگیریم، محکوم به تکرار آن ها هستیم و غیره – اما در این زمان خاص، زمانی که اغلب احساس می کنیم واقعاً داریم آن ها را تکرار می کنیم و خاطرات به طرز وحشتناکی کوتاه هستند، ارزش یادآوری را دارد (همانطور که خانم پرادا در پشت صحنه گفت). علاوه بر این، مد می تواند نکته را مانند هر سخنرانی زنده کند. شاید بهتر.
تاریخ در میلان بسیار در هوا بوده است. شاید به این دلیل باشد که این هفته دو سال پیش بود که روسیه به اوکراین حمله کرد، یا به این دلیل که انتخابات ریاستجمهوری آمریکا بهطور خطرناکی در حال بازگشت است. شاید به این دلیل است که فیلمهای تاریخمحور مانند «منطقه مورد علاقه» و «قاتلان ماه گل» و «اپنهایمر» فصل جوایز را فرا میگیرند، که به موازات فصل آمادهپوشیدن است. یا شاید به سادگی این واقعیت باشد که تاریخ موجودی زنده در مد است، با توجه به اینکه تعداد زیادی از خانههای اروپایی به فکر حفظ میراث خود هستند و دائماً برای تعریف هویت خود به عقب نگاه میکنند. احتمالا تمام موارد بالا.
موضوع اصلی و محوری در نمایشگاه Moschino بود، جایی که آدریان آپیولازا برای اولین بار به عنوان مدیر خلاق برندی که فرانکو موسکینو بر اساس سبکی بنا کرده بود و فعالیت فرهنگی را کمی سرگرم کننده نشان می داد، شروع به کار کرد. جرمی اسکات دوباره آن را به عنوان کمپ بالا اختراع کرد و آقای آپیولازا اکنون مسئول پیشبرد آن است.
طراح قبل از نمایش در پشت صحنه گفت اولین کاری که انجام داده بود این بود که «به آرشیو بروید. ایده من این بود که واقعاً به دنیای فرانکو بپردازم. من با تمام قطعاتی که آنها دارند غرق شدم.» سپس، او گفت، نکات قابل توجهی را برای بازنگری انتخاب کرد.
نتیجه یک تور بدون سوت از طریق نماد نگاری Moschino در 41 نگاه بود. گاوچران؟ او آنجا بود، به شکل کلاه های کوتاه شده رانگلر با پشتی کلاه بیسبال و دامن های بلند و کانکن روی جین پژمرده. شعارهای تیز؟ آنها هم آنجا بودند: یک لباس بافتنی بلند با «صلح» که در وسط آبشار است، یا یک تیشرت بزرگ با تلگراف «عشق» را ببینید. کت و شلوارهای خندان، مروارید، کت و شلوارهای علامت سوال و خال خالی و طرح های ابری سورئال وجود داشت. حتی یک کیف دستی کیسه کاغذی پر از مواد غذایی.
لباسها راحتتر و پوشیدن آنها راحتتر از ظاهر اغراقآمیز بود که دوره ریاست آقای اسکات را متمایز میکرد. شوخی نیز همینطور بود، که کمتر به سمت الگوهای رفتاری رسانه های اجتماعی بود تا کاهش وزن روزمره. با این حال، چیزی که گم شده بود، هرگونه احساسی از آقای آپیولازا بود، و اینکه او چگونه ممکن است بخواهد برند را متعلق به خودش کند.
او فقط در ژانویه وارد Moschino شد، بنابراین انصافاً زمان زیادی نداشته است. شاید – امیدوارم – با مجموعه های بعدی او تغییر کند. در غیر این صورت، تنها چیزی که باقی می ماند یک ورزش بسیار حرفه ای، تا حدودی کم رنگ، در نوستالژی است.
جایی که به راحتی می توان در آن گیر کرد. به هر حال، نوستالژی حاکی از انفعال خاصی است – در آن زمان اوضاع بهتر بود! – پیامی پرخطر برای برندهایی که آینده را می فروشند. شاید به همین دلیل است که خانم پرادا و آقای سیمونز برای اجتناب از آن تلاش می کردند.
در عوض، آنها در حال استخراج مدهای گذشته خود برای توتمهای زنانه بودند – پاپیونها بالاتر از همه (و نه نوع TikTok؛ آنهایی که میتوانستند افراد TikTok را آموزش دهند)، اما همچنین تزئینات خز و شکوفههای ابریشمی، پیشبند و دستمالهای کتانی و لباسهای زیر زنانه، زمین کت و شلوار دخترانه، غلافهای دهه 1950 و شیفتهای دهه 60 – و سپس به طور فعال با آنها درگیر شد، همه آنها را تکه تکه کرد و تکهها را دوباره کنار هم جمع کرد تا مجبور به بررسی مجدد شوند. نه با ناامیدی، بلکه با محبت.
صدفهای بدون آستین کمانهای کوچکی مانند حاشیه به سمت پایین میپریدند و روی شکوفههای ابریشمی قرار میگرفتند. برخی از دامن ها کمان های بزرگتری داشتند، مانند شلوغی در پشت. دیگر تویدهای سنگین جلوی کاذب بودند که لغزشهای ابریشمی را در عقب نشان میدادند. لباسهای کوکتل قرن اواسط در نایلون فنی با جیبهای چندکاره که معمولاً در پیستهای اسکی دیده میشوند، دوباره طراحی شدند. همینطور یک کت ذوزنقه ای فوق العاده.
کیفهای دسته بالایی در قسمت بازو قرار نمیگرفتند، بلکه به وسیله یک کمربند کوچک روی آنها حلقه میشدند. کمربند کیف؟ به نظر میرسید که همه چیز با کلاه مخملی با رنگ جواهر پوشیده شده بود، که بسته به نقاط مرجع شما (در هر صورت: پلیس آن زمان) نوع پوشش سر مرتبط با پلیسهای کتک خورده، لژیونرهای فرانسوی و سربازان جنگ داخلی را به ذهن متبادر میکرد.
یونیفرم های یک مورخ دیوانه که در یک کوکتل پارتی مارتینی می ریزد و به مری ولستون کرافت، سیمون دوبوار و اینکه چگونه به اینجا رسیدیم، کمی نامتناسب و اغلب به نوعی ناهنجار، اما قانع کننده بود.
در پشت صحنه، خانم پرادا از فیلسوفی نقل قول میکرد که نامش را به خاطر نمیآورد، اما حرفهایش را اینگونه تعبیر کرد: «برداشتن یک تکه از گذشته، آن را از قفسش جدا میکند». او و آقای سیمونز ممکن است ندانند که ما به کجا می رویم (این امر بیش از حد می طلبد)، اما حداقل آنها ابزارهایی را برای فکر کردن به آن به سبک ارائه می دهند.
منبع: https://www.nytimes.com/2024/02/23/style/prada-moschino-milan-fashion-week.html