پنج لباس عروسی فقط با 29 پوند! عروسی ارزان، اخلاقی، پر از شادی من | مراسم ازدواج

برای این عروسی من لباس می خواستم. چند لباس من یک لباس کتان سفید درست کردم که روی آن عبارت «یک زن صادق» دوخته شده بود. من با بازیافت همان هدبند فروشگاهی خیریه و یک پارچه پارچه ای که از خیابان اصلی محله ام چند در پایین تر از تنها فروشگاه جنسی آکسفورد خریده بودم، حجاب درست کردم. شب قبل از عروسی، در حال تازه کردن صفحه آب و هوای بی‌بی‌سی بودم، مثل یک قمارباز اجباری روی یک دستگاه میوه‌فروشی – مایلم نتیجه متفاوت باشد و در اعماق وجودم بدانم که محکوم به فنا هستم. پیش بینی روز عروسی ما، و در واقع سه روز قبل، 35 درجه سانتیگراد بود. خواهرم در هند در دمای سردتر ازدواج کرد. و بنابراین، در چند ساعت مانده به پایان، تصمیم گرفتم یکی از ملحفه های سفیدمان را برش بزنم و آن را به یک چادر بزرگ و کوتاه از یک لباس تبدیل کنم، که در آن بتوانم بدون اینکه واقعاً به مبلمان بچسبم، عرق کنم. ، عبور از. من یک بیکینی سفید از eBay به قیمت 4 پوند خریده بودم، متوجه شدم که حدود 10 درصد از بلوغ‌های من را نشان می‌دهد و خیلی سریع یک پوشش توری سفید را از یک تکه موادی که در ابتدا فکر می‌کردم ممکن است به عنوان رویه کیک عمل کند، از بین بردم. مگس ها را دور نگه دارید در نهایت، در بخش کوچکی الهام گرفته شده است کت و شلوار برهنه گرم پارسونز، یک شلوار و یک تاپ با گل های کاربردی، قلب و حروف اول ما درست کردم. این پارچه از یک موسسه خیریه محلی تهیه شد که پارچه و سایر مواد را از مشاغلی که در غیر این صورت به زباله دانی ختم می شدند، نجات می دهد. برای من حدود 10 پوند هزینه داشت و دوختن تمام آن گلبرگ های خونی آنقدر طول کشید که در حین انجام آن به کل کتاب صوتی Jaws گوش دادم.

بنابراین، آیا امکان برگزاری یک عروسی سازگار با محیط زیست، اخلاقی سالم و ارزان وجود دارد؟ فقط با سخت کوشی، کمک زیاد عزیزان و با چشم پوشی از آشفتگی. میدونی یه جورایی شبیه ازدواجه


منبع: https://www.theguardian.com/lifeandstyle/2022/aug/29/five-wedding-outfits-for-just-29-my-cheap-ethical-joy-filled-weddingاین غذا توسط شرکت اجتماعی رز دمشق ارائه شده است.

این غذا توسط شرکت اجتماعی رز دمشق ارائه شده است. عکس: هیو وارویک

قسمت دوم عروسی سه هفته بعد برگزار شد و کمی بزرگتر بود. منظورم این است که ما بیش از 100 پوند خرج کردیم و ساعت 5 بعد از ظهر تمام نشد. من مشتاق بودم جایی ازدواج کنم که بتوانیم دوچرخه سواری کنیم، زیرا هر دو باکره هستیم و نمی توانیم رانندگی کنیم. و به هر حال، از آنجایی که به‌عنوان طرفدار تنفس و حرکت ایمن در سراسر جهان، ترجیح می‌دهم مردم هر زمان که می‌توانند پیاده‌روی کنند، دوچرخه سواری کنند یا اتوبوس سوار شوند. اینگونه بود که در نهایت به یک نیروی پیشاهنگ ایمیل زدم که سالنی در کنار رودخانه، در کنار زمینی دارد، جایی که دوستم شارون در دهه 1970 قایق رانی را یاد گرفت.

داخل کلبه پیشاهنگی که برای مراسم عروسی تزئین شده است…

عروسی ما دو قسمت شد. اول، نکته قانونی وجود داشت: از آنجایی که چند ماه اول رابطه ما تقریباً به طور کامل در مکان‌هایی که در مسیر اتوبوس 38 قرار داشتند انجام می‌شد، انجام این کار در تالار شهر هاکنی در شرق لندن مناسب به نظر می‌رسید. بنابراین، والدین، شریک زندگی‌ام، پسر و من همگی با قطار از آکسفورد و سوار شدن به لوله‌ای که وسایل عروسی‌مان را در کوله‌پشتی‌ها و چمدان‌ها حمل می‌کردیم، رفتیم. من در توالت های یک سینما در جاده عوض شدم، دوست پسر سابقم و همسرش در لیست 14 مهمان ایمن کووید ما قرار گرفتند، پسرم در طول مراسم وسط فرش دراز کشید و با صدای بلند با خودش چت کرد. برای جلوگیری از بی حوصلگی اجتناب ناپذیر چهار ساله او، لباسی را پوشیدم که برای مجموع 8 پوند ساخته بودم. از جمله لباس زیر.

نل فریزل در یکی از لباس های عروسی اش.
داخل کلبه پیشاهنگی که برای مراسم عروسی تزئین شده است… عکس: آل کینلی جونز

میانگین قیمت یک لباس عروس در بریتانیا – بر اساس ارتشی از وب‌سایت‌ها که به طور خاص به هنر نجیب پر کردن خوانندگان اختصاص داده شده‌اند – چیزی در حدود 1300 پوند است. من پنج لباس عروسی با مجموع 29 پوند تهیه کردم. اولی، برای بخش حقوقی ما، از پارچه زردآلوی کم رنگی بود که از بازاری در شرق لندن خریدم: سه ​​قلب طلا از جلو دوختم – یکی برای شریک زندگیم، یکی برای پسرم و دیگری برای خودم. من با 1 پوندی و هدبند از یک مغازه خیریه روبند درست کردم. قیمت کفش های من 1 پوند از فروش چکمه های ماشین است. بعد از مراسم، قبل از اینکه قطار به آکسفورد برگردیم، همه در یک میخانه در همان حوالی برای خوردن پیتزا و نوشیدن مشروبات الکلی در گوشه ای قدم زدیم.

اما، در نهایت، من فکر می کنم ما آن را به پایان رساندیم. مادر یکی از دوستان – یک ماما سابق و فمینیست سرسخت، که در حال آموزش برای یک مراسم تشییع جنازه است – ما را برای یک مراسم غیررسمی کوچک که خودمان ساخته بودیم دور هم جمع کرد، جایی که بر خلاف قصدم، من گریه کردم. گروهی از کودکان زنگ های دستی را که از یک زوج متاهل دیگر قرض گرفته بودند، بازی می کردند. دو دوست قدیمی پیشنهاد عکس گرفتن در طول روز را دادند و گاهی با شلوار شنای خود این کار را کردند. و من و شوهرم شب عروسی‌مان را در یک چادر گذراندیم، روی دو طرف تشک بادی خوابیدیم که پسر چهار ساله‌مان به آرامی مانند چرخ کاترین روی آن می‌چرخید و فراموش کرده بود دندان‌هایمان را مسواک بزند.

نل فریزل در یکی از لباس های عروسی اش. عکس: آل کینلی جونز

وقتی در مورد عروسی‌ها بی‌نظم هستید، دوسو هستید و می‌خواهید کارها را با اخلاق انجام دهید، به ناچار چیزهایی وجود دارند که فراموش می‌شوند یا از دست می‌روند. 50 شیشه مربا را که در شش ماه گذشته با حوصله جمع می کردم و می شستم تا عصرها با چراغ چای پر کنم، جایی در کیسه ای پنهان ماندند. دمای شدید داخل سالن در حین صرف غذا به حدی غیرقابل تحمل شد که نه من و نه مادرم نتوانستیم صحبت کنیم (به درستی همه پس از حدود دو ساعت کباب کردن آهسته از ساختمان بیرون ریختند و وارد رودخانه شدند). چراغ‌های دوچرخه‌ام را فراموش کردم و مجبور شدم تعداد زیادی دوچرخه‌سوار را استخدام کنم تا از تپه بالا بروند و چیپس‌ها و نخود فرنگی‌هایی را که هنگام غروب خورشید سرو می‌شدند جمع‌آوری کنم.

کیک عروسی که توسط مادر عروس پخته شده و روی آن شاه توت علوفه ای پخته شده است. عکس: آل کینلی جونز

مناز برخی جهات، اصطلاح “عروسی اخلاقی” به اندازه “حمام رابطهی پا” یا “موهای رشد کرده خوش آمدگویی” متناقض است. و با این حال، پس از سال‌ها انتقاد از مجتمع‌های زناشویی-صنعتی، هنوز هم می‌خواستم آن را اجرا کنم. وقتی در اقدامی بعید، پس از هفت سال زندگی مشترک و نزدیک به پنج سال زندگی مشترک، من و شریکم تصمیم گرفتیم با هم ازدواج کنیم، هر دو مایل بودیم تا آنجا که می‌توانیم آن را دوستدار محیط‌زیست، ارزان‌قیمت و از نظر ایدئولوژیکی سالم نگه داریم. اگر منتظر حلقه‌های بافته شده از بریده ناخن‌های پا و یک وعده غذایی عروسی از سطل زباله هستید، متاسفم که ناامید می‌شوم. اما همه چیز تقریباً به اندازه عروسی پدر و مادرم در سال 1992 تمام شد و تنها چیزی که نو خریدیم شراب بود. و ما آن را با دوچرخه تحویل دادیم.

کیک عروسی که توسط مادر عروس پخته شده و روی آن شاه توت علوفه ای پخته شده است.

مهمانی عروسی نیست مگر اینکه غذا داشته باشید و بنابراین، پس از بازی کردن با ایده پذیرایی از همه 100 مهمان به تنهایی (تا زمانی که خودم را در یک آشپزخانه پیشاهنگی ایستاده بودم، با یک جفت شورت ورزشی، احاطه شده توسط کاسه های خیار و کیسه برنج که مردم شروع به رسیدن کردند) نزدیک شدم رز دمشق – یک شرکت اجتماعی حمایت از زنان پناهنده در آکسفورد. ما غذای لذیذ خاورمیانه را خوردیم که توسط یک زن سوری سرو شد و از او پرسید که آیا می تواند در نیمه غذا سخنرانی کند. مادرم با سه لایه کیک پرتقالی و پولنتا از کاردیف آمد، که سپس آن را با توت سیاه چیده شده از حفاظتگاه طبیعی پشت خانه من و مجسمه ای که خواهرم از من و همسرم در قایق بادی جدیدمان درست کرده بود تزئین کرد. یکی دیگر از دوستانم سه کیک جذاب به عنوان هدیه درست کرد و در حالی که پشت یک میز تاشو با بیکینی خیس ایستاده بودم (مانند بسیاری از مهمانان، من تازه شنا می کردم)، آنها را برای مهمانان گرم و تشنه مان سرو کردم. این یکی از قسمت های مورد علاقه من در کل روز بود.

فقط با آمدن به عروسی ما و خوردن غذا از آن میزها، هر مهمان احتمالاً سهواً حدود 2 پوند به Emmaus، Oxfam، Mercy in Action، Shaw Trust یا آسایشگاه کودکان محلی ما، Helen and Douglas House اهدا کرده است. آیا این به این معنی بود که روزهای قبل و بعد از عروسی را در باغم زانو زده و در گرمای 34 درجه سانتیگراد بگذرانم و چیزی شبیه به 1000 چنگال و لیوان شراب را در یک سطل بشویم؟ انجام داد. اما آیا ارزش آن را داشت که کل آن را به آن مغازه‌های خیریه مختلف برگردانیم تا دوباره به فروش برسند؟ من هم اینچنین فکر میکنم.

عالی بود. زمینی برای کمپ زدن، آشپزخانه، زنگ غول‌پیکر (چون هرگز نمی‌دانی)، یک بادبان بزرگ صورتی روی دیوار، توالت‌ها، آشپزخانه‌ای پر از حوله‌های چای نامتناسب وجود داشت، و همه چیز به روی آن باز شد. بخش کم عمق و لجنی از تیمز، پوشیده از درختان بید و توت سیاه. آنها به ما اجازه دادند آن را برای دو روز با کمتر از 1000 پوند اجاره کنیم و تنها درخواست واقعی آنها این بود که من و شریکم داوطلب شدن را به عنوان رهبران پیشاهنگی در نظر بگیریم. میزها را با ملحفه و پرده، بشقاب، لیوان، کارد و چنگال و گلدان هایی که از مغازه های خیریه در فاصله دوچرخه سواری خانه مان خریده بودند، تزئین کردم. گلدان‌ها را با علف‌ها و گل‌های وحشی که روز قبل از کنار یدک‌کش چیده شده بود پر کردم و دوستم اتاق را با تزئینات رنگی زیبا که چند هفته قبل در یادبود یکی از دوستان مشترک استفاده شده بود آویزان کردم.