منتی بافنده و طراح پارچه را گرفت قهوه فاست دو نفر به خرید خانه چهار طبقه ویکتوریایی خود در شمال لندن می روند. در سال 1971، او یک طبقه را با 400 پوند سپرده گرفت، اما باید 20 سال صبر می کرد تا بقیه را بخرد. وقتی وارد نساجی شدم، هیچکس کاری را که من با رنگ انجام می دادم انجام نمی داد. فکر میکنم بسیاری از دختران هیپی قدیمی این را دوست داشتند، اما برخی فکر میکردند که من مایه شرمساری این صنعت هستم.» “مدتی طول کشید تا در واقع پولی به دست بیاورم.”
پس از ملاقاتی تصادفی با کارگردان جان شلزینگر در یک مهمانی، فاست نسخهای از کابوی نیمهشب جیمز لئو هرلیهی را به او داد و به او پیشنهاد کرد که آن را به فیلم تبدیل کند. شلزینگر با ورق زدن به فاست گفت: «خیلی افسردهکننده است – اما قبل از اینکه بفهمم، داستین هافمن انتخاب شده بود و سپس مرا به دفتر شلزینگر فراخواندند، به من گفتند که یک تکه کاغذ را امضا کنم، 5000 پوند به من دادند و به من گفتند که نه. بیشتر بخواهم.» این «حقوق شکارچی» به ودیعه باقی مانده خانه تبدیل شد.
در دنیای نساجی و بافندگی، کافه فاست 84 ساله (نامی که به گفته او با «دارایی ایمن» همخوانی دارد) هم پادشاه است و هم مغرور، و این ایده را که کاردستی سرگرمی یک زن خانه دار است را بر هم می زند. فاست که در دهههای 1940 و 50 در بیگ سور، کالیفرنیا بزرگ شد، برای نقاشی به بوستون رفت و راه خود را در محافل هنری نیویورک طی کرد و سپس در اواخر دهه 1960 از طریق باث به لندن رسید. او میگوید: «مردم میگفتند که من در زمان مناسب برای کاری که انجام میدادم، در مکان مناسب قرار گرفتم، اما واقعاً من به سمت کل تجربیات، جاده پورتوبلو، هیپیهای بیتلز کشیده شدم.»

فاست که هنوز هم بسیار نقاش بود، در سال 1968 به همراه دوستش، طراح، به یک کارخانه تولید پشم اسکاتلندی سفر کرد. بیل گیب. چیزی که او در آنجا دید – یک کالیدوسکوپ از نخ های رنگارنگ در اتاق پشتی – زندگی فاست را تغییر داد. او تصمیم گرفت که میخواهد از خود یک جامپر رنگارنگ بسازد، بنابراین 20 نخ خرید، غریبهای را در قطاری که به لندن بازمیگشت را متقاعد کرد تا به او بیاموزد که چگونه بافتنی را بیاموزد.
در طول 30 سال گذشته، فاست خانه خود در لندن را از یک “به هم ریخته” به چهار طبقه رنگی آزاد تبدیل کرده است که در یک چشم انداز خانه داری و حداکثری ادغام شده است. به سختی گوشه ای از خانه با چاپ یا پارچه فاست دست نخورده است، هر اتاق ترکیبی از گذشته و حال است. در اتاق نشیمن، صندلیهای سنتی با سوزنهای پر جنب و جوش او پوشانده شدهاند و در کنار کاغذ دیواریهای طرحدار لیمویی و سبز بر اساس آبرنگهای او قرار دارند.
فرودها با آویزهای دیواری گیاهی بافتنی پوشیده شده اند (“مردم وحشت کردند، اما من سبزیجات را دوست دارم – آنها چنین شکلی دارند”) و صندلی های پنجره با کوسن های سوزنی دست ساز پر شده است. هر کف چوبی با فرش پوشیده شده است. این قطعه برجسته، قطعه ای است که او در دهه 1990 از پشت کامیون یک فروشنده فرش چچنی در حلب خرید و دختر جوانی را با کفش های پاشنه بلند در حال حمل گل نشان می دهد. او نام دختر را ویلانل گذاشت و اخیراً او را به سوزن دوزی برای کوسن تبدیل کرده است. در استودیوی او در طبقه بالا نشسته است.

حتی تراس باغ و ایوان جلوی در با تکههای کاشیهای ریختهشده و قوریهایی که به سبک سنگفرش دیوانهوار، با سیمانی که توسط شقایقها پنهان شده، اما تقریباً از جاده قابل مشاهده است، تزئین شده است. او میگوید: «این کار آسان است – فقط به یک چکش، چند گلدان و دو روز نیاز دارید.
استودیوی نساجی فاست، در طبقه آخر، قلب تپنده خانه است. او عادت داشت روی تختش بافتنی ببافد، اما از آن زمان استودیو خود را به طبقه بالا منتقل کرده است، جایی که آرام و سبک است. او هر روز را با یک فنجان آب گرم شروع می کند و روی یک صندلی بژ کم رنگ با پشمی در پایش کار می کند. او میگوید: «من عاشق این هستم که بافندگی امری احشایی است – این که تودهای از رشتههای نامرتب را بردارید و آنها را در یک چیز ناقص کنار هم قرار دهید. صندلی او با گلدان های سوزنی، رادیو دیجیتال محبوبش و یک واحد قفسه بندی از کف تا سقف از پارچه های مرتب تا شده در رنگ های آشفته احاطه شده است. او می گوید: «بسیاری از بافتن بژ است و من همیشه از آن متنفر بودم. ما این تاریخ بزرگ را به عنوان انسان هایی با چهارخانه و پولک و چک و نسخه های قرون وسطایی داریم و رنگ های زیادی داریم.

فاست به بافندگی معروف است اما هنوز عاشق نقاشی است. استودیوی طبیعت بی جان او در مقابل استودیوی نساجی اش قرار دارد، با قفسه هایی مملو از ظروف چینی هماهنگ رنگی که از بازارهای کثیف و مغازه های خیریه جمع آوری شده است و او آنها را به صورت طبیعت بی جان روی یک میز بزرگ گوشه ای جمع می کند و با آبرنگ و اکریلیک نقاشی می کند. او میگوید: «زمانی که شروع به کار کردم، سعی میکردم یک هنرمند جدی باشم و به من هشدار داده شد که اگر میخواهم آن را بسازم، دست به کار نزنم. او میگوید: «ویلم دو کونینگ و فرانتس کلاین همعصران نیویورکی او بودند، اگرچه من از کاری که آنها انجام میدادند خوشم نمیآمد». “من به محیط های خانگی ساده علاقه مند بودم و اینکه چقدر راحت می توان رنگ را به خانه شما آورد.” او اصرار کرد، اما نقاشی هرگز گیر نکرد. او می گوید: «من بیش از حد به خودم شک داشتم. «با بافتنی، ساعت ها می گذرد. این فقط بسیار درمانی است. فکر میکنم این خانه را خریدم چون میدانستم برای انجام آن به یک مکان مناسب نیاز دارم.»

از میان بسیاری از افراد مشهوری که با او تماس گرفته اند، دیدار باربارا استرایسند در سال 1983 است که در خاطره او باقی مانده است. او میگوید: «در را باز میکنم و این زن کوچک با موهای تار به راه میرود، و او به نوعی زمزمه میکند: «سلام من باربراآآ هستم». من می گویم: من می دانم که شما کی هستید. من فقط انتظار نداشتم…» او با دست خود قد او را نشان می دهد. استرایسند هنگام ساخت ینتل به لباس بافتنی علاقه مند شده بود و شخصی به او پیشنهاد ملاقات با فاست را داد. او در حالی که لباسهای او را زیر و رو میکرد، لباسی را پوشید – «فکر میکنم مشکی با نوارهای رنگی» – و از فاست خواست که آن را با چیزی رنگارنگ برای او بازسازی کند، که بسیار خوشحال شد. “او رنگ می خواست. رنگ چه زنی که چیزی غیر سیاه می خواهد.»
او به مد «بیعلاقه» است، «گرچه هر چند وقت یکبار به نظر میرسد که به سمت من منحرف میشود». در سال 2019، او با برند مد Coach همکاری کرد، و قبل از آن، فاست هم به اوتاویو میسونی، طراح لباس بافتنی ایتالیایی که رنگ خود را با طوفان زیگزاگ و راه راه آمیخته بود، دوست داشت و با او همکاری داشت. فاست میگوید: «ناگهان میبینی که تکهکاری قدرتمند است، یا مردم از تکههای پارچه قدیمی برای ساختن چیزهای جدید دوباره استفاده میکنند – و نام من به میان میآید».
نظافت: کارول سالیوان در آرلینگتون هنرمندان
Kaffe Fassett: The Power of Pattern تا 12 مارس 2023 در لندن اجرا می شود. موزه مد و نساجی
منبع: https://www.theguardian.com/lifeandstyle/2022/oct/07/counterculture-design-legend-kaffe-fassett-im-that-bizarre-beast-a-man-who-does-textiles