وقتی مادرم فوت کرد پشیمان شدم که قیطان بلند نداشتم | زندگی و سبک
آدر دوره ای از همه گیری همه گیر، و با رفتن مادر، همه موهای خود را کوتاه می کردند. به یاد میآورم که افرادی عکسها و ویدیوهای کوتاهی از خودشان منتشر میکردند که موهایشان را در فضای باز پرت میکردند و ادعا میکردند که ممکن است به پرندگان در ساختن لانهشان کمک کند.
مورگان تالتی نویسنده Night of the Living Rez: Stories(خانه حلبی). او شهروند کشور هند پنوبسکوت است که در آن بزرگ شده است. او در لوانت، مین زندگی می کند.
منبع: https://www.theguardian.com/lifeandstyle/2022/aug/23/indigenous-hair-long-braidمورگان تالتی و مادرش، 1992. عکس: مورگان تالتی
جولای یک سال از زمانی که مادرم را دفن کردیم می گذرد. او در فوریه 2021 خیلی زود این دنیا را ترک کرد – او حتی 62 سال هم نداشت.
وقتی بزرگ شدم، همیشه مراقب موهایم بودم یا حداقل مادرم مراقب موهایم بود. هر شانه یا برس در خانه ما هرگز یک رشته روی آن نبود. پس از برس زدن یا شانه کردن، به شما دستور داده شد که تمام موها را بردارید و آنها را در توالت بریزید.
ما Penobscot، Panawahpskewi هستیم، مردمی از جایی که صخرههای سفید گسترش یافتهاند و در مین زندگی میکنند و زندگی میکنند.مو در فرهنگ ما مهم است. در دستان درست می تواند قدرتمند باشد، همانطور که موهای مادرم در آن کیسه پلاستیکی است – یادآوری او، تکه ای از او که هنوز روی این زمین است. اما در دستان اشتباه، مو می تواند خطرناک باشد. میدانم که از آن برای آسیبرسانی استفاده میشود: خواهرم یک بار شیشهای پر از مو، ذرت و دندان را در زیر پلههای خانهای که در رزرواسیون موهاوک در آن اقامت داشت، پیدا کرد، نفرینی که دوست پسرش به او گفته بود. ما تنها قبیلهای نیستیم که مو را بخشی مقدس از بدن میدانیم – بیشتر در ایالات متحده، کانادا و مکزیک ارزش مو و اهمیت آن را میدانند.
بسیاری از مردان بومی موهای خود را رشد می دهند. برای مردم بومی، موهای بلند می تواند نشان دهنده یک ارتباط فرهنگی قوی باشد، اما من هرگز موهایم را آنقدر بلند نکردم که بتوانم بافته کنم. وقتی کوچکتر بودم، تمام سال تحصیلی را با مادرم میماندم و معمولاً تا ژوئن که برای تابستان برای دیدن پدرم سوار اتوبوس میشدم، اجازه میدادم موهایم به این فرهای بلند و تیره تبدیل شود. من همیشه با کوتاه کردن مو برمی گشتم – نه به این دلیل که کسی به من فشار آورده است، بلکه به این دلیل که هر کسی که شروع به رشد موهای خود می کند می داند که در نهایت آزار دهنده و سرکش می شود.
شاید بالاخره من باور دارم
چند ماه پس از درگذشت او، یک کیسه پلاستیکی با موهایش پیدا کردم، همراه با یادداشتی که در سال 2013 نوشته بود و توضیح میداد که این قفل را – خیلی نرم و مات – برای زمانی که به طرف دیگر میرفت، گذاشته بود. . او نوشت: “می خواستم چیزی را زنده بگذارم، بنابراین موهایم را رها کردم.”