

بروزرسانی: 28 اردیبهشت 1404
خاطرات کریستین بارکر، «دختری سوم از چپ»، چگونگی تأثیرگذاری شغل او در برادوی توسط اپیدمی ایدز را توصیف می کند - WWD
کریستین بارکر در خاطرات جدید خود با عنوان «دختری سوم از چپ» در مورد وقفه در فعالیت های رو به رشد خود در نمایش بیز به عنوان رقصنده در «خط کر» می نویسد تا از برادر بزرگ ترش، لافلین بارکر، رئیس سابق پری الیس اینترنشنال مراقبت کند. مرگ بر اثر ایدز
این در اواسط دهه 1980 بود، زمانی که ناآگاهی و انگ زیادی در ارتباط با ایدز وجود داشت که نه لافلین و نه شریک تجاری و معشوقش پری الیس بیماری خود را فاش نکردند. در آن زمان، سلامتی ناموفق آنها در رازداری پوشانده شد تا از تجارت بسیار موفق آنها، کارمندان و برندی که خود را در خط مقدم مد آمریکایی برای لباس پوشیدن آسان و کم توجه قرار داده بود محافظت کنند. در واقع، در سال 1986، آگهی های مرگ آنها را به بیماری ریوی برای لافلین 37 ساله و چهار ماه بعد، آنسفالیت ویروسی برای الیس 46 ساله نسبت دادند.

کریستین بارکر کتاب خود را با صحبت در مورد ترک زادگاهش سانته فه، نیومکزیکو، برای دنبال کردن یک حرفه حرفه ای رقص در نیویورک آغاز می کند. او با آلوین آیلی، مرکز رقص جاز لوئیجی در مدرسه تئاتر باله آمریکایی تحصیل می کند و در تابستان، تئاتر شام و تورهای ملی شغل پیدا می کند. او پس از رقصیدن در کنار تامی تیون، با کارگردان تئاتر موزیکال، مایکل بنت ملاقات می کند و نقش کریستین را در تولید لندن "A Corus Line" برنده می شود، موزیکال پیشگامانه درباره رقصندگان برادوی که روح خود را هنگام تست بازیگری موزیکال آزاد می کنند. او سپس به گروه بازیگران نیویورک ملحق شد و به مدت شش سال با آن ها اجرا می کند.
"من در بهشت \u200b\u200bبودم. داشتم رویایم را زندگی می کردم. چقدر خوش شانس هستید که در 20 سالگی هستید و رویای خود را زندگی می کنید. بسیاری از مردم این شانس را در زندگی ندارند. باور کنید من به عنوان یک رقصنده از این موضوع آگاه بودم. بارکر در طی مصاحبه ای در گرینویچ، کانکتیکات، می گوید: «بسیاری از مردم هرگز نتوانستند آنچه را که من به دست آوردم به دست آورند، و من هر روز از مایکل بنت و خدا تشکر می کردم.
درست زمانی که حرفه اش در حال اوج گیری بود، برادرش لافلین، که به ساخت کسب و کار الیس با قراردادهای مجوز کلیدی مانند قرارداد پری الیس آمریکا بین پری الیس و لوی، استراوس و شرکت کمک کرد، به ایدز مبتلا شد و او برادوی را ترک کرد. نشان دهید که از او مراقبت کنید.
آنچه جالب است این است که بارکر چقدر می تواند از آن دوران به یاد بیاورد که او آن را به مادربزرگش نسبت داد، مادربزرگش که آخرین هفته زندگی خود را با بارکر گذراند و به دختر 12 ساله آن زمان گفت که باید همیشه یک دفتر خاطرات داشته باشد.
پدرم نظامی بود، ما همه جا نقل مکان کردیم، در کودکی در اروپا زندگی می کردیم و او گفت: "شما تجربیات زندگی بسیار جالبی دارید. شما باید همیشه یک دفترچه یادداشت داشته باشید. بارکر می گوید، این تأثیر زیادی روی من گذاشت.
او می گوید که شروع به نگه داشتن دفترچه های خاطرات کرده و جعبه هایی از آنها داشت. وقتی لافلین به او گفت که مبتلا به ایدز است، او قسم خورد که مخفیانه بماند، زیرا او بسیار نگران بود که با این تجارت چه اتفاقی می افتد. او احساس می کرد که کسب وکار خواهد مرد و هزاران نفر شغل خود را از دست خواهند داد.
او می گوید فشار بسیار زیاد بود. و راهی که من با آن کنار آمدم، نوشتن بود. من با او و پری در خانه آنها بودم و با مترو به مرکز شهر برمی گشتم و در مترو می نوشتم. من پدهای قانونی دارم و برخی از قسمت های کتابم دقیقاً از آن برداشته شده است.»
بارکر می گوید که به طور غریزی می دانست که داستانی دارد. من از یک پیشینه تئاتر می آیم و وقتی تئاتر انجام می دهی، داستان را درک می کنی، و به ویژه وقتی «خط کر» را اجرا می کنی، داستان را درک می کنی، زیرا «خط کر» به زیبایی نوشته شده است. به نظر می رسد بسیار ساده است، اما در داستان هایی که آنها می گویند و آنچه را که برای گفتن انتخاب کرده اند بسیار ساخته شده است. و چگونه به شما می آموزد که داستانی را تعریف کنید که در آن احساس هدف و احساس فوریت وجود دارد.» او می گوید.
"یک خط کر" داستان های واقعی از افراد واقعی را نشان می دهد. در ابتدا، بنت از رقصندگان دعوت کرده بود که به کارگاه ها بیایند و در مورد زندگی خود صحبت کنند. افرادی که از داستان هایشان استفاده می شد درصدی از نمایش را به دست آوردند و افرادی که نقش های اصلی را بازی می کردند نیز یک قطعه کوچک داشتند. برخی از افراد استخدام نشدند تا خودشان بازی کنند، اما داستان های آنها مورد استفاده قرار گرفت یا ترکیب شد.
در این کتاب، بارکر گزارشی از پشت صحنه از اوج و فرودهای رقص در «خط کر» ارائه می دهد، زمانی که شیوع یک بیماری ویرانگر در اطراف او وجود دارد و نسلی از هنرمندان را نابود می کند. او وحشت گذر از چنین موقعیتی را با اطلاعات اندک، نیاز به راز نگه داشتن همه چیز و تأثیر مخرب ننگ توصیف می کند.

بارکر می گوید که وقتی نمایش «قلب عادی» لری کرامر را در تئاتر عمومی نیویورک دید، احساس کرد که مردم تنها زمانی می توانند حقیقت را دریافت کنند که به تئاتر می روند. او حقیقت را نوشت و هر روز در تئاتر عمومی آمار را گزارش می کردند. هنوز بحران سلامت مردان همجنس گرا شکل نگرفته بود، ACT UP هنوز شکل نگرفته بود، چیزی وجود نداشت. چیزی که وجود داشت این نمایشنامه و لری کرامر بود و مردم می توانستند در آنجا آمار بگیرند. در نیویورک تایمز نتوانستید آماری را دریافت کنید. با نوشتن آن نمایشنامه و تهیه کنندگی جو پاپ، بسیار قدرتمند بود. وقتی آن نمایش را دیدم و می دانستم قرار است چه اتفاقی بیفتد [the decline of someone’s health once they had AIDS]بارکر می گوید، آن زمان بود که تصمیم گرفتم ترک کنم و از لافلین مراقبت کنم.
او اذعان می کند که او هرگز از ترک نمایش برای تبدیل شدن به مراقب لافلین پشیمان نشد، "اگرچه این موضوع زندگی من را به شدت تغییر داد."
شما این را بارها و بارها می بینید. زنانی که با انتخاب های بسیار دشواری مواجه می شوند و مراقب هستند. هیچ وقت پشیمان نشدم چون آخرین قسمت زندگی اش را با او گذراندم. من آخرین قسمت زندگی پری را با او گذراندم. من آخرین بخش از زندگی بسیاری از دوستانم را با آنها گذراندم. آنچه در مورد زندگی آموختم و آنچه در مورد انتخاب و تصمیم گیری آموختم - یکی از چیزهایی که از آن بسیار آگاه شدم این است که چگونه زنان در مواقع اضطراری تحت تأثیر قرار می گیرند.
بارکر می گوید که برادرش مدت زیادی از کمد بیرون نیامده است. او در سال 1971 با یک زن ازدواج کرد و در نیروی دریایی ایالات متحده خدمت کرد. یک دختر به نام کیت داشت و طلاق گرفته بود.
زمانی که او به دانشکده حقوق جورج تاون رفت، اساساً همجنس گرا بودن خلاف قانون بود. او در یک شرکت حقوقی کفش سفید کار می کرد و احتمالاً اخراج می شد. تنها زمانی بود که لافلین با پری آشنا شد [around 1979-1980] که او اعتماد به نفس داشت که بگوید همجنسگرا است. من می دانستم که او همجنس گرا است، اما هیچ کس در خانواده من این را نمی دانست. او و پری به صورت خصوصی زندگی می کردند. متظاهر نبودند. آنها زوج ستاره ای بودند زیرا نشان دادند که مردان همجنس گرا می توانند زندگی مشترکی داشته باشند و لازم نیست بترسند و می توانند در انظار عمومی بیرون بروند. همین کار را کردند. آنها قرار نبود آن را تبلیغ کنند، اما همچنین قرار نبودند آن را تکذیب کنند.»
در این کتاب، بارکر توضیح می دهد که چگونه رابطه لافلین و پری با هم تفاوت داشت، اگرچه شخصیت های آنها متفاوت بود.
لافلین با مدرک حقوقی جورج تاون و تجربه گسترده زندگی و کار در اروپا، در این رابطه، حساسیت بیشتری در خیابان مدیسون ایجاد کرد. پری استاد تبلیغات بود، مانند یک اشراف جنوبی خوش اخلاق، اما با خجالتی که سردی و سفتی را پنهان می کرد. لافلین برعکس بود. کاریزماتیک و خونگرم بود. بارکر می نویسد: او می توانست خود را به راحتی به عنوان جورجیا اوکیف برای کارکنان نظافت دوست بدارد، کاری که یک بار در افتتاحیه موزه انجام داد، زمانی که پس از معرفی، مطبوعات را نادیده گرفت و با لافلین در نمایشگاه قدم زد.
او می گوید در اواسط دهه 1980، مطبوعات در مورد گزارش زندگی همجنس گرایان تنبل بودند. بارکر می افزاید: «فقدان اطلاعات، نداشتن رسانه های اجتماعی، منجر به اطلاعات نادرست، سردرگمی و ترس شد و ما را که با ایدز سر و کار داشتند، منزوی کرد.
«چنین ننگی وجود داشت. مردم به یاد نمی آورند که آن ننگ چگونه بود و ننگ بی رحمانه بود. دولت ریگان، اکثریت اخلاقی، پت بوکانن و جری فالول. جری فالول در تلویزیون می گفت: "ایدز خشم خدا بر همجنس گرایان است."
بارکر می گوید پس از مرگ آن ها، «در مورد پری صحبت های زیادی شد و هرگز درباره رابطه پری و لافلین صحبتی نشد». «در آگهی ترحیم پری در تایمز و بیشتر جاها هرگز به لافلین اشاره نشده است. این کسب و کار بود که سعی می کرد خود را از لافلین جدا کند. این برای من خیلی ناراحت کننده بود. [She says she didn’t get invited to Ellis’ memorial service at the Society for Ethical Culture]. لافلین قرارداد لوی اشتراوس را ایجاد کرده بود. او کسب و کار را از پنج دارنده مجوز به 23 رساند. او می گوید که زمانی که لافلین مدیریت پری الیس اینترنشنال را به دست گرفت، این تجارت بسیار موفق شد.
(در آگهی ترحیم الیس در WWD، لافلین در مقاله به عنوان «نزدیکترین دوست و همراه طراح» توصیف شد. در آگهی ترحیم لافلین در WWD، هیچ اشاره ای به الیس به عنوان یک بازمانده یا همراه وجود ندارد.)
پس از اینکه بارکر تئاتر را ترک کرد و بسیاری از دوستانش بر اثر ایدز درگذشتند، او فرزندانش را بزرگ کرد و مدرک MFA خود را به صورت کتبی در کالج سارا لارنس دریافت کرد، جایی که او همچنین مدرک کارشناسی خود را به پایان رساند. او در آن زمان 40 ساله بود.
بارکر روز چهارشنبه از ظهر تا ساعت 1:30 بعدازظهر بخشی از یک بحث کتاب در اتاق مطالعه برایانت پارک خواهد بود. او می گوید برای انتشار کتابش صبر کرده تا پدر و مادرش - که تحمل سبک زندگی پسرشان را نداشتند - بمیرند.
پدر و مادر من از نسل دیگری بودند. آن نسل اشتباه کرده بود، اما من علاقه ای به تکرار آن ندارم. من علاقه مند به گفتن حقیقت هستم.» او می گوید.
منبع: https://wwd.com/fashion-news/fashion-features/christine-barkers-memoir-third-girl-from-the-left-places-her-at-the-intersection-of-broadway-and-the-aids-epidemic-1235727363/