«هرگز دیر نیست» سریالی است که داستان افرادی را روایت میکند که تصمیم میگیرند رویاهای خود را با شرایط خودشان دنبال کنند.
لین اسلیتر اولین کسی خواهد بود که به شما می گوید زندگی او مجموعه ای از تصادفات شاد و دگردیسی های هدفمند بوده است.
«از آنجایی که من دائماً خودم را از نو اختراع می کنم، زندگی من همیشه شگفت انگیز است. من یک آدم بداهه هستم. من برنامه ریزی نمی کنم خانم اسلیتر، 70 ساله، استاد سابق مددکاری اجتماعی در دانشگاه فوردهام نیویورک، گفت: من در حال حاضر هستم. این تفکر به خوبی به من خدمت کرده است. ماجراهای بی پایان، شگفتی ها، دوستی های باورنکردنی و یادگیری عمیق ایجاد کرده است.»
در واقع.
در سال 2014، او در چند کلاس خلاق در موسسه فناوری مد در منهتن شرکت می کرد. استاد او در یک کلاس در مورد چگونگی باز کردن یک فروشگاه لباس قدیمی به او پیشنهاد داد که یک وبلاگ مد راه اندازی کند. خانم اسلیتر که اهل دابز فری در حومه شهرستان وستچستر است و در اواسط دهه 90 به شهر نیویورک نقل مکان کرد، فکر کرد: “چرا که نه.” او همیشه اشتیاق و استعدادی برای استایل داشت و اغلب به عنوان بخشی از صنعت مد اشتباه گرفته می شد. او فکر کرد که روی وبلاگ و آن موضوع تمرکز خواهد کرد.
من طوری لباس پوشیدم که مردم انتظار نداشتند. من بسیار آوانگارد بودم و ظاهری مینیمالیستی و سیاه و سفید می پوشیدم. او توضیح داد که من از طراحان ژاپنی از مغازههای محمولهفروشی – مانند Issey Miyake و Yohji Yamamoto استفاده میکردم. من طوری لباس می پوشیدم که احساس می کردم و برای انتقال هویتم.
پس از اینکه یکی از دانشآموزان کلاسش به او پیشنهاد داد که خود را نماد تصادفی بنامد، خانم اسلیتر این عنوان را بر عهده گرفت و یک وبسایت و دامنه وبلاگ با استفاده از آن نام به دست آورد. او هفتهای سه بار پست میفرستاد و معمولاً قطعاتی را به صورت درونگرایانه درباره لباس و طراحان و نقش مهمی که این دو موضوع در زندگی او ایفا میکنند، مینوشت. او گفت که اغلب یک مقاله لباس می پوشید و مقاله ای می نوشت «درباره الهام گرفتن طراح و احساس من از پوشیدن آن».
عکس های همراه توسط شریک قدیمی او، کالوین لوم، 66 ساله، یک مهندس سیکلوترون بازنشسته گرفته شده است. (امروز این زوج در Peekskill، نیویورک زندگی می کنند) یک دوره پنج ساله به عنوان یک تأثیرگذار مد و مد – @iconaccidental در اینستاگرام – گام بزرگ بعدی شغلی او بود.
سپس بحران هویت و از دست دادن خود آمد.
پیروزیها، دگرگونیها و مشکلات او، بدون ذکر حقایق او، در او بازگو میشود کتاب «چگونه پیر باشیم: درسهایی برای جسورانه زیستن از روی نماد تصادفی» که در ماه مارس توسط Plume منتشر میشود، اثری از Penguin Random House.
خانم اسلیتر گفت: “این کتاب مجموعه ای از مقالات است که از زمانی که من در سال 2013 60 ساله شدم تا زمان حال شروع شد.” «این کتابی درباره اختراع مجدد و چیزهایی است که من یاد گرفته ام. چگونه به یک نماد تصادفی تبدیل شدم و تجربیاتی که برای من اتفاق افتاد. زمانی که من دچار این بحران ارزشی می شوم به اوج خود می رسد.»
(مصاحبه زیر ویرایش و فشرده شده است.)
چگونه از یک مددکار اجتماعی تمام وقت به نماد تصادفی تبدیل شدید؟
در سال 2014 من کارهای بسیار سنگینی انجام می دادم که بر تروما، کودک آزاری و سوء استفاده جنسی و سیستم رفاه کودکان متمرکز بود. من نیاز داشتم که کاری خلاقانه انجام دهم، زیرا برای من، این نجات زندگی است. اساتید و مردم به من گفتند که سبک فوق العاده ای دارم. وقتی پیشنهاد وبلاگ مطرح شد، می خواستم آن را بررسی کنم. من همیشه به لباس و مد علاقه داشتم. لباس همیشه نشان داده است که من می خواهم باشم. فکر کردم: «باشه. از عهده اش بر می آیم. من می دانم چگونه یک وب سایت درست کنم. من می توانم این اتفاق بیفتد.»
از کجا فهمیدی روی چه چیزی تمرکز کنی؟
حفره بزرگی برای زنان هم سن و سال من وجود داشت که مثل من شهری بودند، روشنفکر بودند و روی زندگی و حرفه خود سرمایه گذاری می کردند. وبلاگی که می خواستم بنویسم وجود نداشت. من میخواستم با جامعهای از زنان تعامل داشته باشم که میخواستند درباره مد به عنوان راهی برای بیان هویت فکر کنند و صحبت کنند. من هرگز بازار هدف نداشتم.
شما به سرعت توجه زیادی را به خود جلب کردید و تقریباً یک میلیون دنبال کننده در پلتفرم های رسانه های اجتماعی خود به دست آوردید. چگونه این اتفاق افتاد؟
نوشته من اصالت من بود. وبلاگ واقعا انگیزه من برای نویسنده شدن بود. در دنیا بیشتر دیده شدم. من از وبلاگ به کار عمدتاً در اینستاگرام و انجام پستهای حمایت شده منتقل شدم. من یک کمپین والنتینو دریافت کردم، سپس یک کمپین بین المللی با Mango، یک برند اسپانیایی که برای مصرف کننده جوان تر طراحی شده بود، دریافت کردم. این واقعیت که آنها من را معرفی کردند، راهگشا بود. سپس از سرتاسر دنیا فالوورهایی پیدا کردم. با یک آژانس مدلینگ قرارداد بستم و یک نماینده ادبی گرفتم. من توسط ویراستاران مد دیده شدم و شروع به عکاسی از مجلات و موزیک ویدیو، مدلینگ، کمپین و کار با طراحان نوظهور کردم.
تا سال 2019 شما یک بحران داشتید. چی شد؟
خودم را گم کردم. متوجه شدم که ناراضی هستم. همه چیز بسیار کنترل کننده شد. مردم به شما می گویند که چه چیزی را می خواهند پست کنید، چگونه می خواهند عکس هایتان را انجام دهید، چه می خواهند بگویید. به همین دلیل این کار را شروع نکردم. میخواستم یک ماجراجویی جدید داشته باشم، با افراد جدید ملاقات کنم، زمینههای جدید را کشف کنم و خودم را خلاقانه بیان کنم. من جامعه صمیمی را که واقعاً نامزد بودند از دست دادم. داشتم فضایی درست میکردم که افرادی که احساس میکردند ناشنیده و نامرئی بودند، از طریق من، احساس میکردند. زنان جوانتری که از پیر شدن میترسیدند، میگفتند من به آنها کمک میکنم از این نترسند.
در طول این تجربه چه چیزی یاد گرفتید؟
که شما به مقدار مساوی به عمر آنالوگ و دیجیتال نیاز دارید. در ابتدا، وبلاگ به یک فرد مسن اجازه داد تا وارد مد شود. اما بعد از مدتی مرا در جعبه گذاشت و این ظلم شد. من آموخته ام که چگونه زندگی دیجیتال می تواند شما را تغییر دهد. من درگیر شدم و شروع به به خطر انداختن ارزش هایم کردم. من آموخته ام که چقدر راحت و فریبنده است که خود را در همه اینها گم کنی.
چگونه به خود اصلی خود بازگشتید؟
دوباره به نوشتن برگشتم. من دیگر زمان زیادی را در شبکه های اجتماعی صرف نمی کنم. من دیگر این کار را برای پول انجام نمی دهم. من اکنون این کار را همانطور که در ابتدا شروع کردم، که از طریق نوشتن است، انجام می دهم. من یک Substack دارم که بیشتر از رسانه های اجتماعی خود با آن درگیر هستم. من اولویت های محکمی دارم، مانند قرار دادن خانواده، خانه و سلامتم بر هر چیز دیگری. به خاطر گروهی از افرادی که با من درگیر هستند و حرفهای من برایشان مهم است، به آنها الهام میبخشم، به آنها دلداری میدهم و باعث میشود احساس خوبی نسبت به خودشان داشته باشند، به پستهای من ادامه میدهم.
70 سالگی چه حسی داشت؟
من فکر می کنم افزایش سن به درستی منعکس نمی شود. پیری یک سفر است. مردم پیرمردی را می دیدند که دغدغه پیری نداشت. سن من مهم نبود چیزهای خوب زیادی در مورد پیری وجود دارد. شما تجربه زندگی زیادی دارید. بنابراین وقتی چیزهایی اتفاق میافتد، دور نمیشوید. شما می دانید چه باید بکنید. شما قبلا این کار را انجام داده اید. شما اعتماد به نفس بیشتری دارید، کمتر به آنچه که دیگران فکر می کنند وابسته می شوید، که بسیار بزرگ است.
بهترین توصیه شما چیست؟
کلید زندگی این است که خودتان را بدون برنامه به زندگی پرتاب کنید و برای اینگونه زندگی کردن آماده باشید. این یک فلسفه امیدوارکننده است زیرا پیش بینی می کند که همیشه آینده ای وجود خواهد داشت و همیشه چیزی هیجان انگیز، متفاوت و جدید وجود خواهد داشت.
منبع: https://www.nytimes.com/2024/02/21/style/lyn-slater-accidentalicon-instagram-influencer.html